برگزاری نشست تخصصی «کارکردهای عرفان اسلامی در همزیستی مسالمت‌آمیز» در دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی

۲۸ مهر ۱۴۰۳ | ۱۰:۰۶ کد : ۲۹۶ اخبار و رویدادها
تعداد بازدید:۳۶۷
برگزاری نشست تخصصی «کارکردهای عرفان اسلامی در همزیستی مسالمت‌آمیز» در دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی

نشست علمی- تخصصی با عنوان «کارکردهای عرفان اسلامی در همزیستی مسالمت‌آمیز» با حضور دکتر وحید محمودی دانش‌آموخته تصوف و عرفان و مدرس دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی، به همت دفتر همایش‌‌ها و نشست‌های علمی دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

در ابتدا دکتر محمودی گزاره‌های از آموزه‌های عرفانی که برآیند آنها هم‌زیستی مسالمت‌آمیز است را اینگونه بیان کرد:

  • 1. تعامل عارف با عالم بر اساس تجارب معنوی خود است.
  • 2. از نظر عرفان هستی غرق در وحدتی اسرارآمیز است و مانع روئیت این وحدت حجابهای نفسانی و من کاذب انسان است.
  • 3. دستیابی به خود حقیقی از طریق تزکیه ممکن است و خودشناسی و خودآگاهی به صلح با خود منتهی می‌شود و مانع همزیستی هواهای نفسانی، خودخواهی و ریاست طلبی است.
  • 4. حاصل صلح با خود، صلح با تمام هستی است.
  • 5. دگردوستی نتیجه خودآگاهی و صلح با خود است.
  • 6. دگردوستی مقدمه هم‌زیستی مسالمت‌آمیز است و اساساً هم‌زیستی بدون صلح و دگردوستی ممکن نیست.

بنا بر این گزاره‌ها برای دستیابی به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز 5 مرحله می‌توان در نظر گرفت که هرکدام مقدمه مرحله بعد خواهد بود که عبارتند از:

  • الف) تزکیه باطن    
  • ب) خودشناسی              
  • ج) خداشناسی یا معرفت                       
  • د) تخلق به اخلاق الهی  و رفتار خداگونه با خلق (شفقت و رحمت)            
  • هـ) هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام موجودات

هدف اصلی عرفان و تصوف خودشناسی است که از طریق تزکیه باطن از هواهای نفسانی محقق می‌شود. انسان ابتدا باید از طریق این تزکیه با خود صلح کند و جنگ و نزاعی که در درونش در جریان را متوقف سازد تا بتواند به صلح بیرونی و هم‌زیستی دست یابد. حاصل صلح و آرامش درون با خود خودشناسی است که به گفته پیامبر اکرم(ص) به خداشناسی و توحید منتهی خواهد شد «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» و حضرت علی(ع) نیز از آن به برترین معارف یاد کرده است «المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعارف». امام صادق(ع) نیز در اهمیت خودشناسی معتقد بود علمی که جایز است انسان برای آموختنش به دورترین نقاط عالم سفر کند، همین خودشناسی است. خودشناسی سرآغاز هر تحول مثبتی در زندگی بشری است؛ انسانی که هویت اصلی خود را با کنارزدن منهای کاذب شناخت، وحدت ساری و جاری در هستی را شهود قلبی می‌کند، از این رو وجود خویشتن را از بشریت و تمام هستی جدا نمی‌بیند. تمام جدایی‌ها و نزاعها به دلیل نداشتن معرفت به حق و هستی است، در این باره مولوی می‌گوید:

  • چونک بی‌رنگی اسیر رنـگ شـد                  موسیی با موسیی در جنگ شد
  • چون به بی‌رنگی رسی کان داشتی                  موسـی و فـرعون دارند آشـتـی  

یا به قول حافظ:

جنگ هفتادودوملت همه را عذر بنه          چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند 

انسانی که هویت حقیقی متصل به خداوند را با تزکیه باطن یافته است، برای خیر بشریت هر رنجی را متحمل می‌شود، به همین دلیل صوفیان و عارفان حاضر بودند برای رفاه دیگران هر مشقتی را تحمل کنند، حتی از خداوند درخواست می‌کردند، آنان را به جای همه گناهکاران به دوزخ برد.  برتری‌جویی و جدایی‌طلبی از فریبهای خودکاذب انسانی است؛ خود حقیقی انسان که معرف آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (ص:72) است همه هستی را غرق در وحدت می‌بیند، از این رو برایش قومیت، ملیت، مذهب و دین شرط تعامل با انسانها نیست، بلکه با نگاه شفقت‌ و محبت‌آمیز که برآمده از معرفت به هستی است، موجودات را می‌نگرد و به قول شبلی (م 324 ق) همه موجودات را همچون خویشان و نزدیکان خود می‌بیند و به گفته عبدالرزاق کاشانی آنان را همچون اعضا و جوارح خود می‌داند. به همین سبب با آنان هم‌زیستی مسالمت آمیزی توأم با محبت، شفقت و رحمت دارد و هیچگاه خود را به دلیل مغایرت با دین، مذهب و فرهنگ از انسانها جدا نمی‌کند؛ عارف بزرگ خراسانی ابوالحسن خرقانی ( م 425 ق) می‌گفت: «هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باری تعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد». صوفیان و عارفان ارزش جان انسانها و حرمت آنان را بسیار ارج می‌نهادند، از این رو همواره از جنگ و نزاع و هرگونه جدایی بین انسانها بیزار بودند. از محی‌الدین ابن عربی (م 637 ق) نقل شده است: رعایت شفقت‏ و مهربانى بر بندگان خدا سزاوارتر از غیرت ورزیدن براى خداوند است. او در این باره مطلبی از حضرت داود(ع) نقل می‌کند که داود مى‏خواست بیت المقدس را بنا سازد، بارها آن را بنا کرد، هربار که از بنا فارغ مى‏شد، ویران مى‏گردید. از آن به خداوند شکایت برد، خداوند به او وحى کرد: خانه من به دستى که خون ریخته بر پا نمى‏شود، داود گفت: پروردگارا! آیا آنها در راه تو نبود؟ فرمود: آرى! اما آیا آنان بندگان من نبودند؟ گفت: پروردگارا! بنایش را به دست کسى قرار ده که او از من باشد. خداوند به او وحى فرستاد که فرزندت سلیمان آن را بنا مى‏کند. هدف از این داستان، مراعات این نشئه انسانى است، زیرا بر پا داشتن آن از انهدامش سزاوارتر است. چراکه خداوند درباره دشمنان دین خراج و صلح برقرار کرده است که جان آنان حفظ شود. به دلیل چنین تعاملی بود که بعد از وفات معروف کرخی (م 200 تا 204 ق) (از عارفان بزرگ مکتب بغداد که اکثر طریقتهای صوفیانه سلسله اراداتی خود را به او می‌رسانند) تمام ادیان بر سر اینکه او هم‌کیش آنان بودع است و باید در قبرستان ایشان دفن شود، با یکدیگر منازعه داشتند. نکته مهمی که باید متذکر شد این است که اسلام در برخی از سرزمینهای دوردست به دست صوفیان تبلیغ شد و دلیل پذیرش اسلام در این سرزمینها تعامل اینچنینی صوفیان با مردمان آن سرزمینها بوده است. در نهایت نیز باید گفت، در تصوف شفت به خلق از ویژگیهای کسی است که به دریای معرفت و انوار حقایق الهی راه یافته است؛ چنین کسی با خلق عالم در صلح است و به‏ نظر شفقت‏ و مرحمت به همه می‌نگرد، و یاری و کمک خود را از هیچ‏کس دریغ نمی‌دارد و هیچ‏کس را به گمراهى و بیراهى نسبت نمی‌کند، و همه را در راه و مسیر خدا می‌داند و به و قول شیخ بهایی:

صلح کل کردیم با کل بشر             تو به ما خصمی کن و نیکی نگر   

دکتر محمودی در پایان سخنان خود تأکید کرد که عرفان و تصوف استعداد بسیار خوبی برای هم‌زیستی بین انسان و تقریب مذهبی دارد و اساساً می‌توان به جرأت گفت، عرفان یعنی صلح با خود و دیگران و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز. او از محققان و دانش‌پژوهان عرفان اسلامی که علاقه‌مند به موضوع تقریب مذاهب اسلامی و هم‌زیستی مسالمت‌آمیزند درخواست کرد تا اهتمام بیشتری برای تحقیق و پژوهش در رابطه با کارکردهای عرفان و تصوف در این زمینه داشته باشند.


( ۱ )

نظر شما :